در بسیاری از موارد، زنان و شوهران ناسازگار به خاطر عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی وفرهنگی از هم جدا نمیشوند وخانواده به جای آنکه کانونی پر از طراوت، شادی و امید باشد، به سرزمینی آشفته و رنج آفرین تبدیل میشود که آرامش ساکنان خود را آرام آرام گرفته و از بین میبرد.
خانواده واژهای پرمعناست که وقتی به آن فکر میکنیم، موجی از احساس و عاطفه در ما به وجود می آید. اساس تشکیل خانواده و ازدواج در نظام الهی، رسیدن به آرامش روان و کمال انسانی است. در بسیاری از موارد، زنان و شوهران ناسازگار به خاطر عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی وفرهنگی از هم جدا نمیشوند وخانواده به جای آنکه کانونی پر از طراوت، شادی و امید باشد، به سرزمینی آشفته و رنج آفرین تبدیل میشود که آرامش ساکنان خود را آرام آرام گرفته و از بین میبرد. اگر افراد خانواده، به ویژه زن و شوهر، پیوسته درگیرمشکلاتی مانند سکوتهای درازمدت، برخوردهای آزاردهنده کلامی و جسمی، فاصله گرفتن عاطفی و جسمی از یکدیگر، ناخشنودی جنسی و کاهش تدریجی عزت نفس باشند، با نشانههای اصلی خانواده آشفته روبه رو هستیم، که چنین وضعیتی را میتوان طلاق عاطفی نامید.
شاید بتوان گفت طلاق عاطفی شکل امروزی و شیک بسوز و بساز قدیم است. به گفته یک کارشناس ارشد روانشناسی در طلاق عاطفی هرچند زن وشوهر ممکن است با هم بودن را مانند یک گروه اجتماعی ادامه دهند، اما جاذبه و اعتماد آنها نسبت به یکدیگر از بین رفته است. اشرف رضوی دینانی افزود: درطلاق عاطفی همسران به جای حمایت از همدیگر در جهت آزار ، ناکامی و تنزل عزت نفس یکدیگر عمل میکنند و هر یک به دنبال یافتن دلیلی برای اثبات عیب ،کوتاهی و طرد دیگری هستند. وی خاطر نشان کرد طلاق عاطفی طلاق پنهانی است که از هر نظر ویژگی های طلاق آشکار را دارد، ولی به دلیل وجود موانع فرهنگی، ارزشی، معنوی، موقعیتی و قانونی آشکار نمیشود؛ در واقع دراین طلاقها بدون اینکه ازدواج باطل شود، همسران سال ها زیر یک سقف با حداقل ارتباط (حتی ارتباط کلامی) بهترین ایام عمر خود را سپری میکنند. به اعتقاد این محقق و روانشناس حوزه خانواده، طلاق عاطفی، فاصله عاطفی مشخص و آشکار میان همسرانی است که هر دو ناپخته هستند، هر چند یکی از آنها ممکن است این ناپختگی را تأیید کند و دیگری با ابراز اعمال مسئولانه مفرط، چنین چیزی را انکار کند.
در طلاق عاطفی همسران پس از یک دوره طولانی دعوا، کشمکش، به مرحله دشمنی، تنفر و سپس به وضعیت بی تفاوتی میرسند. در بی تفاوتی که آخرین مرحله روابط بین زن و مرد است، بود و نبود یکی فرقی برای دیگری ندارد و شاید تنها مسائل جنبی زندگی باعث ماندن در کنار هم میشود.
ازدواجهای احساسی و هیجانی
به گفته یک آسیب شناس اجتماعی، کاهش روابط خانوادگی و فامیلی یا نداشتن مهارتهای زندگی بین خانوادهها یکی از علل طلاق عاطفی است؛ به عنوان مثال خانواده شوهر با عروس رابطه خوبی ندارند و با گذشت زمان روابط بین فامیل سرد میشود که این مسئله به پدید آمدن طلاق عاطفی دامن می زند.اکبری در ادامه افزود: ازدواجهای احساسی و هیجانی که در جامعه کنونی افزایش یافته، منجر به طلاق عاطفی میشود؛ به طوری که پسر با مشاهده یک موضوع مورد علاقه در دختر با او ازدواج کرده و به هیچ مسئله دیگری توجه نمیکند. به گفته این آسیب شناس اجتماعی، کمرنگ شدن ایمان و اعتقادات مذهبی نیز چاشنی این قضیه است؛ به گونهای که گاهی افراد درخانواده هایی با طلاق عاطفی روابط خارج از محدوده خانواده پیدا میکنند و این موضوع زمینه بروز آسیبهای دیگر را فراهم میکند. وی خاطر نشان کرد:از دیگر دلایل بروز طلاق عاطفی را میتوان به تفاوتهای شخصیتی، وجود اختلال شخصیت در یکی از طرفین رابطه، عدم وجود مهارتهای عشق ورزیدن در حداقل یکی از دو نفر، فقر و فشار اقتصادی، ازدواج بدون آگاهی و شناخت خصوصا در سنین پایین و عدم انطباق جنسی نسبت داد.
تأثیر طلاق عاطفی بر فرزندان
به اعتقاد روانشناسان کیفیت روابط درون خانواده، نقش بسزایی در شکلگیری نگرشها و بازخوردهای اجتماعی اعضای خانواده دارد و پایه و اساس روابط درون خانواده، بر محور رابطه زن و شوهر استوار است. طلاق عاطفی نماد وجود مشکل در ارتباطی سالم و صحیح بین زن و شوهر است. این مشکل ارتباطی در سطح خانواده میتواند در جامعه نیز شیوع و گسترش یابد و ارتباط انسانی را مختل کند. وقتی بنیان نهاد خانواده دچار تزلزل شود، بنیانهای اخلاقی و اجتماعی کل نظام اجتماعی متزلزل شده و جامعه به سوی مشکلات گوناگون سوق داده میشود؛ از طرف دیگر طلاق عاطفی بیش از طلاق قانونی برفرزندان تاثیرگذار است، به طوری که ریشه بسیاری از آسیبهای اجتماعی از طلاق عاطفی ایجاد میشود. در طلاق عاطفی زوجین هیچ گونه حس نشاط و درک متقابلی ندارند و در واقع افراد با یک توفیق اجباری، زیر یک سقف زندگی میکنند.
دست از تغییر یکدیگر بردارید
اشرف رضوی گفت برای جلوگیری از بروز طلاق عاطفی در خانواده زوجها باید دست از تلاش برای تغییر دادن یکدیگر بردارند. به اعتقاد وی انسانها را نمیشود تغییر داد، بلکه باید اولویتهای خودمان را تغییر دهیم. وی که محقق در امور ازدواج وخانواده است، افزود زن و شوهر در دعوا نباید دنبال مقصر بگردند، اینجا نه کسی قاضی است نه وکیل، بلکه باید به دنبال آن باشند که هرکس چقدر در حل مسئله سهم دارد. طرفین باید در این مواقع انعطافپذیر باشند و در نهایت از طبیعت درس بگیرند. شما کدام حیوانی را دیدهاید و میشناسید که وقتی مورد تهدید قرار گرفت، همان لحظه از خود عکسالعمل نشان دهد. به جای آنکه حسهایمان را تعطیل کنیم، بهتر آن است که به دنبال فعال سازی حواسمان باشیم.